۲۶ دلو، روز افتخار و ماندگار در تاریخ کهن افغانستان است

یادبود و تجلیل از افتخارات تاریخ، برای هر ملت و امتی، یکی از امور مهم و حیاتی شمرده می شود؛ ملت ها با یادبود و تازه داشتن روزهای تاریخی خود، احساس هویت و عزت را در خود زنده می کنند، در برابر مشکلات، پایدار و در میدان کارزار، استوار می مانند. و از آن، همت شان بالا می گیرد، آرزوهای شان شکوفا می شود، بر دشمنان شان فایق می آیند و در میان ملت ها، سروری و سربلندی پیدا می کنند.

از همین رو، پیامبرش حضرت موسی u را به یادبود و احیای ایام الله «روزهای پرافتخار تاریخ بنی اسرائیل» دستور می دهد:

]وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ[ (سورة ابراهیم/۵) «همانا ما موسی را با آیات مان به پیامبری برانگیختیم [و به وی گفتیم] که قومت را از تاریکی ها به روشنی بیرون آور و روز های خدا را به یاد ایشان ده!».

تا از این طریق حضرت موسی ملت بنی اسرائیل -که آن همه در برابر ستم فرعونیان، ذلیل و زبون شده و به پستی خوی گرفته بودند و روح آزاد منشی و عزتمندی در ایشان مرده بود- را، بیدار و بدیشان، قلبی تپنده، روحیة قوی، و آرزوهای بالا، ببخشد و آنان را از آن زنده گی ذلت بار و فلاکت زده نجات داده و به حیات آبرومند و زنده گی سعادتمند برساند.

بادقت به آن چه گفته آمد، پی می بریم، در شرایط حاضر که از اثر انبوه مشکلات، غبار یأس و افسرده گی در روان ملت نشسته و گل امید شان نسبت به یک آیندة درخشان به پژمرده گی مواجه شده است، چقدر برای ما ضرور است تا با یادبود و احیای افتخارات بزرگ تاریخ خود، احساس عزت و قوت را در کالبد همدیگر خویش ايجاد نموده و روحیة امید، نشاط و پویایی را در رگ رگ وجود مان بدمیم و برای دست یافتن به یک آیندة درخشان، از پاننشینیم.

این از یک سو، از جانب دیگر، تاریخ برای ما، بزرگترین رهنما و استادی است که می باید از آن بیاموزیم، تجربه حاصل نمائیم و آیندة درخشانی را بر سایه های بلند آن بنا سازیم.

بی تردید، یکی از پر افتخارترین روزهای به یاد مندی تاریخ معاصر ما، ۲۶ دلو (سالروز فرار ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی) از کشور ماست؛ روزی که یک بار دیگر، بعد از چهارده قرن، خاطرة پیروزی های بدر و حنین، و قادسیه و یرموک تکرار شد و سپاه باطل –با همه طمطراق و قوتش- در برابر سپاه حق –با همه تواضع و زهدش- به زانو در آمد و تاریخ بشر، شاهد یک پیروزی عظیم در برابر یک دشمن بس بزرگ برای ملت آزادة ما گردید.

راستی! انگیزه های آن تجاوز بی شرمانه چه بود؟ چه زمینه های داخلی و خارجی داشت؟ سبب قیام و رمز پیروزی ملت ما در چه بود؟ و وظیفه و مسؤولیت ما در برابر آن چی است؟ این ها و امور دیگر چیزهایی هستند که –به اذن الله- در این مقال به صورت کوتاه و فشرده -به قرار زیر- بدان ها می پردازیم:

انگیزه های اراده این تجاوز:

شکی نیست، موقعیت بس ارزندة جغرافیایی کشور ما که می توانست از یک سو عبورگاهی سهل، برای ارتش سرخ در رسیدن به آب های بحر هند قرار گرفته و نیز از این جغرافیا بر کشورهای مهم منطقه اشراف و تسلط پیدا کند، و از جانب دیگر، دست یابی به آن همه منابع دست نخوردة طبیعی موجود در این سرزمین، چیزی است که وی را به طمع اشغال این سرزمین انداخت؛ همین اموری که بارها در طول تاریخ، باعث طمع ورزی مستکبران جهان و حمله بر کشور عزیز ما شده است.

زمینه های تحقق این تجاوز:

بدون شک، یک مجموعه عوامل داخلی و خارجی یی، زمینه های تحقق این تجاوز را فراهم نموده و سبب شد تا ارتش سرخ شوروی، ارادة تجاوز ننگینش بر کشور عزیز ما را عملی نماید که به قرار زیر به شرح آن ها پرداخته می شود:

عوامل داخلی:

۱-بخواب رفتگی و ضعف شعور سیاسی ملت ما:

این حقیقت تلخی است که ملت ما در آن روزگار، هیچ آگاهی نسبت به اوضاع سیاسی کشور خود و منطقه نداشتیم. حکام خود کامه از مدت ها پیش، ملت ما را یک ملتی بی اراده و به خواب رفته بار آورده بودند، چنان چه در برابر خودکامگی آنان، کمترین حرکتی از خود نشان نداده و ظلم حکام را به عنوان سرنوشتی محتوم و تغییر ناپذیر تقدیر خداوند برای خود، تلقی می کردند.

این از یک سو، از جانب دیگر، ملت ما در این مقطع از تاریخش از شرایط و اوضاع جهان به انزوای کامل قرار داشت و در برابر تحولات زمان، در یک بی تفاوتی عجیب به سر می برد. از کاروان علم و دانش روز، هم به شدت عقب مانده بود؛ تا آن جا که حتی احساس چنین محرومیتی را هم در خود نمی کرد.

روشن است که چنین ملتی به خواب رفته می باید طمع مستکبری چون اتحاد جماهیر شوروی را بر انگیزد تا آن جا که وی را برای خود یک طمعة کاملاً آماده و غافل پنداشته و به وی حمله ور شود.

۲- ضعف و تجزیة روحیة دینی:

ملت ما در این مقطع تاریخی، نه تنها از علوم و آگاهی های روز، کاملاً محروم و بیگانه است، بلکه در عرصة دینی نیز دچار حالت پریشان کننده یی قرار گرفته است. چنان چه تمام دینداری، به امور عبادییِ مانند نماز و برخی مراسم شکلی خلاصه شده، فعالیت های دینی –جز در چارچوب مدارس؛ آن هم با روشی که با دنیای وقت همخوانی ندارد و برای یک عدة محدود منزوی از جامعه خاص شده است- وجود ندارد.

سیاست را از دین جدا میدانند و باور همگانی این است که انسان دیندار کسی است که کنج و زاویه یی را اختیار کرده به کار کسی کار نداشته باشد. چیزی به نام امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته است و –طوری که قصه می کنند- در شب های رمضان، صدای رقاصه های گمراه کننده، مانع نماز تراویح مردم ما در مساجد قرار می گیرد اما این احساس نیست که یک بار در برابر آن از جانب همین نماز گزاران متدین، «نه» گفته شده و مخالفتی ابراز شود. بیست و شش دلو، روز به ثمر نشستن حماسه های ملت ما افغانستان است

در مساجد، جز کهنسالان، کسی دیگر دیده نمی شود، جوانان دین را متعلق به دوران پیری دانسته زنده گی شان را بر سر کوچه ها، عبث و بیهوده سپری می کنند، زنان از اولین معلومات ضروری دین خود آگاهی ندارند.. قرآن مجید فقط کتاب تبرک و بوسه زدن قرار گرفته است و بنده سخن تلخ کهنسالی را فراموش نمی کنم که می گفت: راستی! بسیاری از مردم در آن زمان خبر نداشتند که قرآن مجید –به غیر از این الفاظی که از آن تبرک می جستند- معنایی هم داشته باشد.

به راستی، ملتی که فهم دینی در نزدش این همه تجزیه شده و دین را بی ارتباط به زنده گی اجتماعی، سیاسی، و تمدنی خویش بداند، چرا این همه نزد دشمنان طمعة غافل و لقمة سهل الهضم تلقی نگردد.

عوامل خارجی

موجودیت آن زمینه های داخلی که تجاوز را برای دشمن آسان می کرد، سبب شد تا استکبار جهانی از خارج نیز برای اشغال افغانستان برنامه ریزی کند، چنان چه کرملین، برای اشغال این سرزمین نیاز به مهره هایی از خود این مردم داشت تا توسط آن ها، استراتیژی ها و برنامه هایش را در این جا دنبال نماید.

از همین رو، به بهانة تحصیل، هزاران فرزند خالی الذهن ما که از حقایق دینی و تربیت اسلامی کمترین بهرة نگرفته بودند، را به دیار شان برده، روح الحاد و ستیز با ارزش های دینی و ملی را در ذهن و روان شان زرق نمود و از آن ها عناصری دین ستیز، وطن فروش و بیگانه پرست بار آورد.

چنانچه همین تحصیل کرده ها بعد از ورود به کشور و جابجایی در پست های کلیدی، رفته رفته سبب تأسیس احزاب دین ستیز کمونستی و به دست گرفتن اختیارات کشور و در نهایت به پیروزی رساندن انقلاب کمونستی در کشور شدند؛ انقلابی که خواستار حذف دین و آزادگی، از قاموس زنده گی این ملت شد و توسط ایادی دلباختة خود، هر صدای آزاده خواهی را خفه و کشور را در بحر خون فرزندانش، به طلاتم در آورد و سرانجام شد آن چه شد.

بیداری و قیام ملت ما

سر انجام انقلاب کمونستی صورت گرفت، انقلابی که تهاجم نظامی ارتش سرخ را نیز فقط در عرض چند سال بدنبال داشت، ملت ما هرچند دیر به خود آمد، اما از آن جا که احساس تدین و آزاده گی، چون خون در قلبش می تپید، و به هیچ قیمتی حاضر نبود از ارزش های دینی و آزاده گی خود بگذرد، به مصاف دشمن رفت و هرچند اشغالگران، با شعار تأمین امور حیاتی یی، چون: «کور، کالی و دودی» (خانه، لباس و غذا)، به سراغ او آمده بودند –و واقعاً، آن ها را تأمین هم می کردند- اما ملت ما به هیچ وجه حاضر نشد، به خاطر اشباع شکم و شهوات خویش، از آن همه ارزش هایش گذشته و به غلامی تن دهد.

پیروزی ملت ما و عوامل آن:

ملت مسلمان ما بعد از ۱۴سال جهاد بی امان، با اهدای ملیون ها شهید، مجروح و آواره و با پرداخت بهایی که کمتر ملتی آن را برای آزادیش پرداخته است، به پیروزی رسید و سر انجام ارتش سرخ شوروی بعد از ۱۰ سال کشتار و ویرانی، به شکست تن داده و در ۲۶ دلو سال۱۳۶۷ش پا به فرار گذاشت.

و اما آن چه برای ما مهم و حیاتی است، طرح این سوال است که چه اموری سبب پیروزی ملت ما بر دشمنی که –در عالم ظاهر- به هیچ وجه با وی قابل مقایسه نبود، قرار گرفت؟ این سؤالی است که اگر از انصاف و واقعیت نگذریم، جوابی غیر از این ندارد که همانا، ایمان راسخ، توکل قوی به خداوند، غیرت دینی، وحدت و یکپارچگی ملی و صبر و پایداری کم نظیر ملت ما بود که وی را شایستة پیروزی در برابر چنین حریفی ساخت.

تاریخ اسلام نیز بهترین شاهدی است و واضح می رساند که هرگاه ملتی بر محور ایمان جمع شده و با کنار گذاشتن همه تفاوت ها، دست در دست هم گذارند و با عطش به استقبال شهادت یا پیروزی روان شده و در عرصه های کارزار از خود صبر و پایداری نشان دهند، هیچ قدرتی بر ایشان پیروز شده نمی تواند، چنان چه # می فرماید:
]يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ[ (محمد۷) (ای مومنان! اگر شما [دین] الله را یاری کنید، خداوند شما را پیروز می گرداند و قدم های شما را محکم و استوار می سازد.)
]وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمْ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[ (آل عمران۱۳۹) (سست و غمگین نشوید، و شما سربلند هستید؛ اگر واقعاً مومن باشید!)
]وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا[ (آل عمران۱۲۰) (و اگر صبر پیشه کنید و پرهیزگار باشید، مکر و حیلة آنان، هیچ زیانی به شما نمی رساند.)

درس ها و پیام ها

یقیناً، پیروزی ملت مسلمان افغان در برابر ارتش سرخ شوروی به یک معجزه شبیه بوده و مملو از درس های ایمانی و پیام های امیدوارکننده است که هرگز نباید فراموش ملت ما گردد، چنان چه این حقایق ذیل را ثابت می کند:

* هیچ قدرت مادی یی نمی تواند حریف نیروی ایمان، توکل، و یقین به خداوند گردد.

* صدق ایمان و قوت یقین، برای انسان شهامتی می بخشد که شاهان جهان از آن محروم اند و نتایجی را به بار می آورد که اسباب مادی از آن عاجز اند.

*اگر ملتی به حقیقت اسلام چنگ زند، سربلندترین ملت های روی زمین قرار می گیرد.

*وحدت و یکپارچگی چیزی نیست که با شعاردادن و آرزو کردن بدست آید، بلکه این تنها اسلام است که می تواند اقوام و زبان های مختلف را یک پارچه و متحد، بدور هم جمع گرداند.

*ملت ما برای حل مشکل تفرقة ملی، و رهایی از ذلت و بدبختی هایی که اکنون دامنگیر آن است، هیچ راهی جز چنگ زدن به حقیقت اسلام ندارد.

در اخیر باید خاطر نشان ساخت که اگر آن همه جهاد و فداکاری ملت مسلمان ما از طرف یک عده افراد و جریان های خودکامة داخلی و خارجی – که به نفرین خالق و خلق گرفتار اند- به خیانت مواجه شد، نباید –خدای نخواسته- لکة در نگاه ما به جهاد مقدس و شهدای جانفدای ما ایجاد کند و نباید به دهن کجی های برخی جریان های خود فروخته که در تلاش اند این افتخارات بزرگ تاریخی ما را در سطح جهان زیر سوال ببرند، گوش داد.

خداوند منان، جهاد و شهادت و از خود گذری های ملت ما را بپذیرد و ما را توفیق دهد که با برآوردن آرمان هایی که به خاطر تحقق آن، این همه فداکاری را متحمل شدند، واجب شرعی و دَین ملی خود را در قبال ملت شهیدداده و فداکار خویش ادا نماییم.

نوشتة: مولوی ضیاءاحمد فاضلی؛ مسؤول مدرسة احیاءالعلوم-هرات

نظرات

مطالب مرتبط

روایت شاهزاده هری از اشتراک در نبرد افغانستان

نام شاهزاده هری زمانی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد که بخش‌های از کتاب خاطرات …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading