بمناسبت پانزدهمین سال‌روز شهادت قهرمان ملی افغانستان

پانزده سال پیش در همین روز هژدهم سنبله ترورزم بین المللی یگانه فرزانه فرزند این سرزمین و یگانه پیشوای طبیعی این سرزمین را به شهادت رساند و افغانستان را از داشتن یک ناجی با کفایت و با درایت محروم ساخت. جهت رضایت روح این قافله سالار شهداء، به همه دَین میباشد تا شیوه زندگی وراه و پیکار او را سرمشق کار خویش قرار داده و در راه سرفرازی و عزت افغانستان و سعادت مردم صبور افغانستان از هیچنوع تلاش و فداکاری دریغ نورزند.

خصال نیک این ابرمرد میتواند سرمشق زندگی همه قرار گیرد که در اینجا صرف به سه صفت ذاتی او اشاره کوتاهی مینمایم:

۱- باور و اعتماد به نیروی خود مردم افغانستان: او هر شهروند افغانستانرا سرمایه افغانستان دانسته و نقش هر شهروند را در دفاع و تامین امنیت و در فعالیت های عمرانی برجسته میدانست. کردار و رفتار و گفتار با محبت او به هرشهروند افغانستان چنین روحیه ای ایجاد کرد که هر شهروند تمام نیرو و استعداد خودرا بسود وطن عزیز خویش افغانستان بیدریغ بکارمی برد. این باور و اعتماد او به هر شهروند افغانستان اورا قادر ساخت تا تمام نیروهای پراگنده و تار ومار شده توسط طالبانرا بسیج و زیر بیرق جبه ملی برای نجات افغانستان متحد سازد و علیه اجیران پاکستان بنام طالبان سوق دهد. این قدرت بسیج و متحد ساختن تمام نیرو از هر قوم و تبار و گروهای اتنیکی داخل افغانستان اورا قادر ساخت تا برنامه تبدیل افغانستان به یکی از صوبه های پاکستانرا بخاک برابر سازد. و ازهمین جاست که او مقام پیشوائی افغانستان را طور طبیعی بنام خود ثبت نمود.

۲- باور قوی او به اصول و قانون و به اصالت حقیقت: او در هرفکر و نظر و موضعگیری جانب حقیقت را محکم میگرفت. به باور او حقیقت همیش باعث سر فرازی و پیروزی میشود. قانون و اصول سبب آبادی افغانستان و حَلّال تمام مشکلات میباشد. تجربه نشان داده است که زیر پا کردن اصول و قانون نه تنها اینکه شخصیت انسانرا به صفر ضرب میزند بلکه به ضرر سیاست و حکومت داری و بضرر افغانستان میباشد. او از تاریخ درس گرفته بود که باید به هرقیمت جانب اصول و قانون را محکم بگیرد و در این خط هرگونه سازش و مسامحه را حرام بداند. این خصوصیت بزرگ و استثنائی او اورا درمقام پیشوائی قرار میدهد. بخاطر اینکه تمام بدبختی های افغانستان ناشی از زیر پاکردن اصول و قوانین میباشد. نتایج تلخ قانون شکنی و بی اصولی را در زمان قدرت و زمامداری حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخوبی میتوان دید که به آن طور خلص مرور سریعی مینمائیم. حزب دموکراتیک را از آنجهت مثال می آوریم که اعضای حزب و رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان خود را از پیرو اندیشه های مترقی زمان میدانستند و خودرا ازدیگران بالا بحساب می آوردند. رهبری حزب خلق و پرجم با زیر پا کردن اصول و قوانین نه تنها اینکه در جامعه ذلیل معرفی شدند افغانستان را هم در چاه بدبختی تیله نمودند. دوتجربه تلخ در اینمورد قابل یاد آوری میباشد. تجربه اول: بریاست حفیظالله امین جلسه بیروی سیاسی دایر میگردد. حفیظ الله امین استعفای ترکی را به به بوروی سیاسی قرائت و ارایه میدارد. اعضای بیروی سیاسی با وجودیکه همه میدانستند که ترکی توسط حفیظ الله امین بقتل رسیده است همه خاموش و تنها دستگیر پنجشیری با ترس و لرز سوال مینماید که آیا ممکن باشد خود ترکی در جلسه حاظر شود. فقط میثاق زیر لب چیزی میگوید و باقی همه بعیوض اینکه نظر دستگیر پنجشیری را تا ئید نمایند همه از ترس و جبن و امتیازات کرسی های دولتی خاموش مانده و بالاخره دست بالا نموده استعفای ترکی را تائید و حفیظ ا لله امین را بحیث رئیس حزب انتخاب نمودند. حالا شما خود در مورد شخصیت حفیظالله امین و اعضای بوروی سیاسی او قضاوت نمائید. تجربه دوم: همه بیاد دارند که عساکر روس در زمان گرباچف علیه ببرک کارمل رئیس حزب کودتا نمود کارمل را در یکی از اطاقها قصر دلکشا حبس و زیر نظارت گرفته و جلسه اعضای کمیته مرکزی زیر نام پلنوم هزدهم کمیته مرکزی حزب دعوت و دایر میگردد. در این پلنوم استعفای کارمل در حالیکه همه میدانستند که کارمل از طرف عساکر روس زندانی و زیر نظارت میباشد، قرائت میگردد. از میان همه فقط عبدالمجید سر بلند اظهار میدارد که عجب خیمه شب بازی ای. همه دست بالا میکنند و داکتر نجیب را بحیث رئیس حزب و رئیس دولت انتخاب مینمایند. حالا خود شما در باره شخصیت اعضای کمیته مرکزی شامل پلونوم هژدهم و شخصیت داکتر نجیب داوری نمائید. ولی احمد شاه مسعود بزرگ هیچوقت و به هیچ قیمت با این نوع اصول شکنی و ذلت، تسلیم و سر سازگاری نداشت. همین خصوصیت ممتاز و شخصیت بی مانند او بود که او را مورد آماج ترورزم بین المللی قرار داد. ترورست ها از بلجیم تعین وبه آنها وظیفه داده می شود تا یگانه شخصیت با عزت و پیشوای طبیعی مردم افغانستان را از سر راه شان بر دارد.

۳- خصلت بزرگ دیگر این ابر مرد عزت قایل شدن به خود وبه افغانستان بود. او با تمام کشور های جهان میخواست رابطه و مناسبات داشته باشد و کمکهای بدون قید و شرط را از همه کشور ها بپذیرد ولی حفظ استقلال و اراده مستقل وآزاد خود مردم افغانستان خط سرخ اودر مناسبات با کشور های خارجی بود. مشکل امروزی افغانستان هم ریشه در مداخلات و فیصله های خارجی ها دارد.

در اخیر به یکی از برازندگی های قابل توجه این مرد بزرگ اشاره مینمایم. تعداد زیادی از شخصیت های سیاسی افغانستان در جوانی دارای خصلت خوب صداقت و پاک دلی میباشند ولی در زمان بقدرت رسیدن به امراض گوناگونی مثل تعصب و تبعیض و نفس پرستی و نوکری بخارج مبتلا میشوند. که سیر شخصیت اینطور اشخاص قوس نزولی را طی مینماید. ولی در مورد احمد شاه مسعود بزرگ دیده میشود که این سیر شخصیت رشد صعودی دارد. او از اخوانی گری شروع و در طی مراحل زندگی و گرفتن درس عملی از سیاست و رهبری، به اسلام معتدل و به دموکراسی یعنی حکومت مردم توسط مردم باورمند میشود. و راه حل مشکلات افغانستان را در تشکیل حکومت برخواسته از انتخابات آزاد و دموکراتیک مردم افغانستان میدانست .

سمندر

نظرات

مطالب مرتبط

روایت شاهزاده هری از اشتراک در نبرد افغانستان

نام شاهزاده هری زمانی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد که بخش‌های از کتاب خاطرات …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading