داوودخان برای افغانستان امروز نمی‌تواند یک الگوی خوب باشد

۴۳ سال پیش در چنین روزی سردار محمد داوود‌‌خان علیه سلطنت ظاهرشاه کودتا کرد. داوودخان در آن روز شاه را کنار زد، قانون اساسی سال ۱۳۴۳ را ملغا و خودش را رییس‌جمهور، صدراعظم، وزیر دفاع و هم‌چنان وزیر خارجه اعلام کرد. اگر از دید نظرات «گذار به دموکراسی» مطالعه کنیم، کودتای داوودخان برای افغانستان یک عقب‌گرد بود.

قانون اساسی سال ۱۳۴۳ گام مهمی‌در راه گذار به یک دموکراسی پارلمانی محسوب می‌شد. در این قانون اساسی، سلطنت از حکومت جدا شده بود. با آن‌که بر مبنای این قانون، شاه هنوز قدرت بی‌حد داشت، اما تصویب قانون اساسی ۱۳۴۳ نقطه عطف در راه ایجاد یک دموکراسی پارلمانی در افغانستان بود. در این قانون اساسی به تفکیک سلطنت و حکومت به نحوی اشاره شده بود. تفکیک سلطنت از حکومت یکی از آرمان‌های مهم جنبش مشروطیت و مجموع جنبش روشنفکری افغانستان بود.

در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ هم‌چنان آمده بود که هیچ عضو خاندان سلطنتی نمی‌تواند به مقام نخست‌وزیری برسد یا به عضویت پارلمان درآید. این قانون اساسی با پذیرش رای مردم به‌عنوان منبع مشروعیت و قانون‌گذاری، افغانستان را در جاده دموکراسی قرار داده بود. تنها اشتباه ظاهرشاه در آن زمان این بود که قانون احزاب را توشیح نکرده بود. اگر قانون احزاب توشیح می‌شد و نظم حزبی بر پارلمان وقت مستولی می‌شد، شاید فکر براندازی در میان سازمان‌ها و احزاب سیاسی افغانستان شکل نمی‌گرفت.

ظاهرشاه در دهه آخر سلطنتش علاوه بر این‌که دموکراسی دهه چهل را شکل داد، در سیاست خارجی کشور نیز تغییراتی آورد که به سود منافع ملی افغانستان بود. او پیش از تصویب قانون اساسی ۱۳۴۳ داوودخان را از مقام صدارت برکنار کرد. در دوران صدارت داوودخان، دشمنی کابل و اسلام‌آباد به اوج رسیده بود. داوود خان به اتحاد شوروی خیلی نزدیک بود. در آن زمان منافع شوروی ایجاب می‌کرد که افغانستان با ایران و پاکستان دشمنی کند. ایران و پاکستان در آن زمان اقمار ایالات متحده شناخته می‌شدند و اتحاد شوروی می‌خواست که افغانستان را جزو اقمار خودش بسازد. اما ظاهرشاه در سال‌های آخر سلطنتش ظاهرا به این نتیجه رسیده بود که روابط متوازن با تمام همسایه‌ها نیاز است.

به همین دلیل بود که ظاهرشاه با کنارزدن داوود خان و به قدرت رسیدن موسی شفیق، تلاش کرد که قضیه پشتونستان اندکی سرد شود و آهسته آهسته روابط کابل و اسلام‌آباد بهبود یابد. با برکناری داوودخان از مقام صدارت، تبلیغات رادیو افغانستان در مورد پشتونستان‌خواهی، متوقف شد. هم‌چنان ظاهرشاه در دهه آخر سلطنتش تلاش کرد تا روابط با ایران را نیز بهبود بخشد. ظاهرشاه اجازه داد که حکومت وقت در مورد نظام حقوقی رودخانه هلمند با ایران مذاکره کند. این مذاکره تا جایی پیش رفت که به امضای یک قرارداد میان افغانستان و ایران در سال ۱۳۵۱ منجر شد. این قرارداد را شاه در ماه ثور سال ۱۳۵۲ توشیح کرد.

ظاهرشاه روابط با ایران و پاکستان را به آرامی‌ و خیلی آهسته بهبود می‌بخشید و نمی‌خواست چنان رفتار کند که حساسیت اتحاد شووری را برانگیزد. اما اسناد نشان می‌دهد که اتحاد شووری مایل نبود که کابل از اتکایش به مسکو بکاهد. نیروهای وابسته به اتحاد شوروی در آن زمان علیه قرارداد آب هیرمند و سردشدن مساله پشتونستان کمپین می‌کردند. در پارلمان هم نمایند‌گان وابسته به جریان‌های لنینیستی و «سویتست»‌های افراطی علیه قرارداد آب هیرمند که روابط افغانستان و ایران را نورمال می‌ساخت، موضع‌گیری می‌کردند. داوودخان هم که از صحنه بیرون مانده بود، سخت تلاش می‌کرد که به قدرت برگردد و این امر منافع او را با اهداف «سویتست‌ها» گره زده بود. در خاندان سلطنتی کابل یک حلقه در محوریت سردار عبدالولی خان شکل گرفته بود که از ظاهرشاه و اصلاحات او حمایت می‌کرد. یک حلقه‌ی دیگر به رهبری داوودخان بود. حلقه‌ی داوود‌خان طرفدار لغو دموکراسی و برگشت به گذشته بودند، اما حلقه سردار عبدالولی به آینده نظر داشتند.

در کتاب خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار رضا‌شاه پهلوی آخرین شاه ایران آمده است که تهران در آن زمان روابط بسیار نزدیک با سردار عبدالولی داشت و شاه ایران از طریق او پیام‌های خود را به ظاهر‌شاه می‌فرستاد. اما مشکل ظاهرشاه این بود که غرب ریفرم‌های او را جدی نگرفته بود. کابل در آن زمان هم به شدت متکی به کمک‌های شوروی بود. شوروی‌ها به‌دلیل این‌که پروژه‌های کلان را تمویل می‌کردند، نفوذ گسترده‌ای در افغانستان داشتند. هم‌چنان تسلط نظریه لنینیسم در حلقات روشنفکری کابل، به اتحاد شوروی، نفوذ قابل‌توجهی بخشیده بود. جناح‌های خلق و پرچم حزب دموکراتیک خلق هم که تشکیلات نسبتا منظم داشتند، به نفع اتحاد شوروی عمل می‌کردند. این دو جریان شدیدا از داعیه پشتونستان‌خواهی کابل حمایت می‌کردند. داعیه پشتونستان خواهی، به شدت مورد حمایت اتحاد شوروی بود و گفته می‌شود مسکو در بدل کمک‌هایش، از کابل می‌خواست که این داعیه را هم‌چنان داغ نگهدارد.

جریان‌های طرفدار شوروی هم‌چنان مخالف سرسخت امضای قرارداد تعیین نظام حقوقی آب رودخانه هلمند میان افغانستان و ایران بودند و از آن به آب‌فروشی تعبیر می‌کردند. اسناد نشان می‌دهد که تره‌کی، امین، کارمل و دیگر رهبران حزب دموکراتیک خلق، علیه این قرارداد و بهبود روابط با ایران سخن گفته بودند. این جریان‌ها، ایران آن زمان را ژاندارم امپریالیزم می‌خواندند. ظاهرشاه به خوبی می‌دانست که اتحاد شوروی نفوذ گسترده در افغانستان دارد و خودش هم ناگزیر بود که این نفوذ را تحمل کند. دلیلش هم این بود که امریکا و کشورهای اروپای غربی، تمایلی به کمک گسترده به افغانستان نداشتند. صرف شوروی حاضر بود که پروژه‌های کلان افغانستان را تمویل کند و ارتش را مدرن بسازد.

اما ظاهرشاه با آن هم تلاش می‌کرد تا یک سیاست خارجی نسبتا متوازن درست کند. ظاهرشاه خطر این تلاش‌ها را هم به خوبی درک می‌کرد. اسد‌الله علم وزیردربار رضا‌شاه پهلوی در یادداشت‌هایش نوشته است که ظاهرشاه به رضا‌شاه احتمالا از طریق واسطه‌ها گفته بود که او آخرین شاه کابل است. در یادداشت‌های علم آمده است که ظاهرشاه اعتقاد داشت تا زمانی‌که زنده است روس‌ها با او کاری ندارند، ولی پس از مرگ او، نیروهای طرفدار شوروی در کابل روی کار خواهند آمد. اما ظاهرشاه خطر داوود‌خان را جدی نگرفته بود. او فکر می‌کرد که نه داوود‌خان علیه او کودتا می‌کند و نه روس‌ها. به همین دلیل خودش تلاش می‌کرد تا آهسته آهسته برنامه‌هایش را به پیش ببرد و فشارهای شوروی، داوودخان و طرفدارانش را هم به نحوی خنثا کند.

ظاهرشاه با آن‌که تلاش می‌کرد با ایران روابط خود را بهبود بخشد اما برای این‌که روس‌ها تحریک نشوند، هیچ‌گاه خودش به تهران سفر نکرد. ظاهرشاه دعوت‌های مکرر رضاشاه پهلوی برای شرکت در جشن‌های «دوهزار و پنج‌صدمین سال بنیان‌گذاری شاهنشاهی ایران» را هم بی‌پاسخ گذاشته بود. دست‌کم‌گیری خطر داوودخان از سوی ظاهرشاه، سبب شد که کودتای داوودخان به وقوع بپیوندد.

اگر اصلاحات زمان ظاهرشاه تکامل می‌یافت شاید، افغانستان صاحب یک دموکراسی پارلمانی در منطقه می‌شد، اما کودتای داوودخان همه‌چیز را نقش‌برآب کرد. با روی کارآمدن داوودخان هم قانون اساسی سال ۱۴۳۴ کنار گذاشته شد، هم اسناد قرارداد آب هیرمند مبادله نشد و هم روابط کابل و اسلام‌آباد بار دیگر خراب شد. داوودخان برای افغانستان امروز نمی‌تواند یک الگو باشد.

۸ صبح

نظرات

مطالب مرتبط

روایت شاهزاده هری از اشتراک در نبرد افغانستان

نام شاهزاده هری زمانی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد که بخش‌های از کتاب خاطرات …

Discover more from سیاح‌آنلاین

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading